خلاصه کتاب قانون پنج ثانیه
خلاصه کتاب قانون پنج ثانیه
استعداد نهانی خود را در عرض پنج ثانیه آشکار سازید
کتاب قانون پنج ثانیه (۲۰۱۷) با مثالهای عینی شرح میدهد که چرا بسیاری از مردم تعلل میکنند و دنبالکردن رؤیاهایشان را به تأخیر میاندازند. در بخشهای ذیل شیوهای معرفی شده است که به شما کمک میکند که در زمان لازم دست به کار شوید.
قانون پنج ثانیه ابزاری ساده برای تصمیمگیری است که میتواند رفتار شما را تغییر دهد
ساعت شش صبح بود که نویسنده در بوستون با صدای زنگ ساعتش از خواب بیدار شد. روزهایی بود مل رابینز با لبخندی از خواب برمیخاست و به استقبال صبح میرفت، اما امروز چنین روزی نبود. او بیکار شده بود، به مشکلات مالی دچار بود و به فردی الکلی تبدیل شده بود. به علاوه عادت کرده بود که بارها زنگ ساعتش را خاموش کند و چرتی بزند و تا حد ممکن روزی را که در پیش رو داشت به تأخیر بیندازد. اما امروز، روزی خاص بود و رابینز به جای خاموش کردن زنگ ساعت، روزش را با شمارش معکوس از پنجتا یک آغاز کرد. این همان قانون پنج ثانیه است، که برای جلوگیری از برآورده کردن خواستههای مضر به کار گرفته میشود. بنابراین، رابینز به جای غلتزدن و خوابیدن، در سکوت با خودش شمارش کرد، «پنج، چهار، سه، دو، یک.» این اقدام ساده موجب میشود که نگرانیهایتان را فراموش کنید و به جای تسلیمشدن در مقابل خواستههایی که رضایت آنی به ارمغان میآورد، توجهتان را به آنچه که لازم است انجام دهید، جلب کنید. با انجام مداوم این کار میتوانید چرخهای مضر را بشکنید و عادات جدید و بهتری ایجاد کنید. به علاوه، رابینز قانون پنج ثانیه را برای اجتناب نکردن از ورزش و اجبار خود به خارج شدن از منزل و انجام امور عادی به کار گرفت. و هنگامیکه حس میکرد که در حال به تأخیر انداختن بهروزرسانی رزومه کاریش است، شمارش معکوس را آغاز میکرد و … دست به کار میشد. اگر از آن دسته افرادی هستید که بدون هیچ اقدامی انتظار میکشید تا الهاماتی از آسمان به شما نازل شود و اوج بگیرید، این ابزار برایتان بسیار مفید است. در سال ۱۹۵۴، یکی از روانشناسان به نام جولیان راتر مفهومی ابداع کرد که کانون کنترل نامیده میشود. این مفهوم درباره درک مردم از نیروهای خارجی است که به تصور آنها زندگیشان را کنترل میکند، و توضیح میدهد که افرادی که حس میکنند کنترل بیشتری بر امور دارند، غالباً سازندهتر و کارآمدترند. غالباً به ما میگویند که منتظر فرصت باشیم و هنگامیکه فرصتی پدیدار شد، آن را به کار گیریم. اما توصیه بهتر این است که کنترل سرنوشتتان را در دست بگیرید و خودتان فرصتهایی ایجاد کنید. رابینز این امر را قدرت هلدادن مینامد و قانون پنج ثانیه میتواند دقیقاً همان هلدادنی باشد که احتیاج دارید.
قانون پنج ثانیه میتواند شجاعت درونی شما را فعال سازد
دریکی از شبهای سرد دسامبر سال ۱۹۵۵، رزا پارکس که دریکی از اتوبوسهای شهری نشسته بود، از برخاستن و سپردن جایش به مردی سفیدپوست امتناع کرد. اما این اقدام مخالفتآمیز نسبتاً ساده به لحظهای تاریخی مبدل شد که نماد شجاعتی عظیم درراه مبارزه برای حقوق مدنی است؛ و به ما نشان میدهد که برای ایجاد جرقههای تغییرات عظیم همواره اقدامات گسترده و بزرگ لازم نیست. و همین فلسفه است که موجب میشود که قانون پنج ثانیه مؤثر واقع شود. شمارش معکوس از پنجتا یک، موجب تغییرات عظیم در سبک زندگی نمیشود، ولی میتواند به شما فشار وارد سازد تا به فردی شجاعتر تبدیل شوید. اقدامات رزا پارکس به تصمیم کوچک دیگری منجر شد که مقدر بود تا مسیر تاریخ را تغییر دهد. چهار روز پس از دستگیری رزا پارکس، مردم تحریم اتوبوسهایی که تبعیض نژادی در آنها اعمال میشد را آغاز کردند و از واعظی ۲۶ ساله خواستند تا صدای اعتراض آنان باشد. این واعظ بعدها نوشت: «همهچیز چنان سریع اتفاق افتاد که من فرصتی برای فکر کردن در مورد آن نداشتم». شاید اگر این فرصت فکرکردن داشتم، از انجام این کار خودداری میکردم.» نام این واعظ مارتین لوتر کینگ جونیور بود. پارکس و کینگ در زندگی روزمرهشان خود را افرادی شجاع تصور نمیکردند و غریزهشان به آنها حکم نمیکرد که با بیعدالتی به مبارزه برخیزند. با این حال، این کار را انجام دادند. هردوی آنها با لحظهای مواجه شدند که در آن غرایز و باورها و اهدافشان روبروی هم قرار گرفتند و قدرت فشار را حس کردند. اغلب ما غرایزی داریم که به ما حکم میکنند که خطر نکنیم و شجاعت به خرج ندهیم. اما قانون پنج ثانیه میتواند زمان کافی در اختیار ما قرار دهد تا در جهتی حرکت کنیم که دریچهای به سوی فرصتهای جدید زندگی به رویمان گشوده شود. هرروز فرصتی است تا به سوی عظمت حرکت کنیم یا از روال روزمره امن و ملالآور تبعیت کنیم. اگر خواهان زندگی استثنایی هستید، باید خود را وادار کنید تا پنج ثانیه را صرف هلدادن خودتان به خارج از منطقه آسایشتان کنید. هیچ دلیلی وجود ندارد که تصور کنید که افراد برجسته تاریخ با شما متفاوت بودهاند. رزا پارکس زنی خجالتی و درونگرا بود و دکتر کینگ با شک نسبت به خود دست و پنجه نرم میکرد. آنها صرفاً این ترسها را به عقب هلدادند، و شما هم میتوانید این کار را انجام دهید.
از انتظار کشیدن برای زمان مناسب دستبردارید و هماکنون به دنبالکردن رویاهایتان بپردازید
اگر مایلید که نظر همکارانتان نسبت به شما تغییر کند، باید در زمان برگزاری جلسهای کاری دستتان را بلند کنید و آنچه که فکر میکنید را به زبانآورید. اگر مایلید روز فردی را لذتبخش سازید، تنها کاری که باید انجام دهید این است که لحظهای را صرف تعریف و تمجید از وی کنید. لازمه همه این اقدامات این است که تصمیمی اتخاذ کنید، ولی میتوانید این کار را به تأخیر بیندازید و به خود بگویید که زمان این کار هنوز فرانرسیده است. سرانجام، این میتواند به داستان زندگی شما تبدیل شود؛ انتظار ابدی برای فرارسیدن لحظه مناسب. پس چرا کاری نمیکنید که این لحظه همان لحظهای باشد که انتظار آن را میکشیدید؟ بیایید کاری کنید که قانون پنج ثانیه همان ابزاری باشد که به کمک آن بتوانید تصمیماتی را که همواره در نظر داشتید، عملی سازید. هیچکس نمیخواهد فردی باشد که در زندگیش کاری انجام نداده باشد. اما ما غالباً «به انتظار لحظه مناسب» مینشینیم حتی بااینکه ممکن است سناریوی بیعیب و نقص ما هرگز از راه نرسد. برطبق نظرسنجی که اخیراً انجام شده است، ۸۵ درصد از کارکنان خدمات تخصصی به مدیرانشان بازخورد ارائه نمیدهد زیرا هنوز «زمان مناسب» آن فرانرسیده است. حتی بااستعدادترین ما برای قرارگرفتن در مسیر صحیح به هلدادن نیاز داریم. استیو وازنیَک، یکی از بنیانگذاران مشترک اپل، پس از اینکه در سال ۱۹۷۷ به او و استیو جابز پیشنهاد شد که کسبوکار خاص خود را راهاندازی کنند، سرشار از تردید بود. وازنیک میخواست مدتی دست نگه دارد و از ترک شغلش نگران بود، تا اینکه دوستانش او را متقاعد کردند که دست به کار شود. بدیهی است که شجاعت وازنیک به ثمر نشست و او پاداشی را که جهان برای افراد کوشا در نظر گرفته است، به دست آورد. ئی. ال. جیمز، نویسنده سهگانه پنجاه سایه خاکستری، پیش از نوشتن این کتابِ بسیار محبوب، برای انعقاد قراردادی سودآور برای چاپ کتاب صبر نکرد. او مادری بود که بیرون از منزل کار میکرد ولی آتش اشتیاق درونش موجب شد که با تبدیلشدن به ناشر-مؤلف کتابی که در اوقات فراغتش نوشته بود، فرصت خاص خود را ایجاد کند. فروش پنجاه سایه خاکستری تنها در عرض چهار روز به یکمیلیون نسخه رسید، ولی اگر جیمز ابتکار عمل را به دست نگرفته بود، این اتفاق هرگز روی نمیداد.
شما نمیتوانید احساساتتان را کنترل کنید، ولی همیشه میتوانید اقداماتتان را کنترل کنید
ازنظر بسیاری از مردم، ورزشکاران حرفهای بسیار الهامبخشند. و همینطور هم هست؛ این ورزشکاران به ما نشان میدهند که اگر بدن و ذهن خود را تحت تمرینها و ورزشهای سخت و شدید قرار دهید، چهکارهایی میتوانید انجام دهید. به نظر میرسد که برخی از ورزشکاران حرفهای مافوق انساناند، ولی در حقیقت توانایی آنها برای فراتر رفتن از محدودیتهای فیزیکی اغلب انسانها فقط به دلیل یک خصلت ساده ایجاد میشود. این ورزشکاران علیرغم آنکه گاهی حس میکنند خستهتر از آن هستند که کار را ادامه دهند، ولی میتوانند این احساسات را از خود دور کنند و دویدن، شناکردن یا دوچرخهسواری را ادامه دهند. ورزشکاران میدانند که این احساسات فقط تلقین هستند و گاهی نادیده گرفتن این تلقینها بهترین راه است، به ویژه اگر برای دستیابی به هدفی تلاش میکنید. این درس خوبی است که باید بادل و جان بپذیرید، زیرا اغلب ما در هنگام تصمیمگیری بهجای منطقِ هدفمحور احساساتمان را در نظر میگیریم. به گفته دانشمند عصبشناس، آنتونیو داماسیو، عواطف ما عامل تعیینکننده ۹۵٪ از تصمیمهای ما هستند. بنابراین، ما عموماً بهجای «تفکر و اقدام»، «احساس و اقدام» میکنیم. بخشی از تحقیقات داماسیو در مورد افرادی بود که مغزشان آسیبدیده بود و قادر به تجربه عواطف نبودند. این افراد حتی بااینکه میتوانستند مزایا و معایب هر گزینه مفروض را فهرست کنند، اما از تصمیمگیری عاجز بودند. تحقیقات داماسیو به این باور منجر شد که انسانها «ماشینهای متفکری نیستند که احساسات دارند»، بلکه «ماشینهایی احساساتیاند که تفکر میکنند.» پس از رسیدن به این درک که عواطفتان تا چه حد بر انتخابهای شما تسلط دارند، میتوانید قانون پنج ثانیه را به کار بگیرید. بهجای آنکه اجازه دهید که هراسها و نگرانیها مانع دستیابی به رؤیاهاتان شوند، بر خود مسلط شوید و پنج ثانیه را صرف تصمیمگیریهایی کنید که شما را به اهدافتان نزدیکتر میسازند. این اصل مداخله روانشناختی نامیده میشود که سرآغاز آن به زمان ارسطو بازمیگردد. ارسطو این اصل را به این صورت جمعبندی کرده است که: «کار خوب انجام بده و خوب باش.» به بیان دیگر، پیش از آنکه بتوانید احساستان در مورد خودتان را تغییر دهید، لازم است که رفتارتان را تغییر دهید. دلیل اینکه قانون پنج ثانیه چنین ابزاری مفید است، این است که بر انجام این کار متمرکز است. این قانون رفتارتان را تغییر میدهد و شجاعت لازم برای غلبه بر موانع روانشناختی که سد راه شما شدهاند را در اختیارتان قرار میدهد.
قانون پنج ثانیه سلاحی مفید برای نبرد علیه تعلل است
در فناوری مدرن مانند گوشیهای هوشمند و تبلتها تضادی نهفته است. این ابزارها به این منظور طراحی شدهاند که ما را سازندهتر و کارآمدتر سازند، و با این حال غالباً حواس ما را پرت میکنند و توانایی ما در تعللکردن را بهصورت نمایی افزایش دادهاند. اما تعلل بیضرر و تعلل مخرب با یکدیگر تفاوت دارند. هنگامیکه کارها را به تأخیر میاندازیم و از انجام آنها اجتناب میکنیم، حتی بااینکه میدانیم با مشکلات جدی مواجه خواهیم شد، این تعلل مخرب است. متخصصان تصور میکردند که تعلل به طور کلی درنتیجه مدیریت نامناسب زمان و فقدان قدرت اراده یا انضباط فردی مناسب روی میدهد. اما اکنون دریافتهاند که تعلل فقط درنتیجه تنبلی روی نمیدهد، بلکه از عوارض جانبی نحوه مقابله ما با استرس است. به گفته تیموتی پیچل، استاد روانشناسی دانشگاه کارلتون، تعلل نتیجه تمایل ناخودآگاه ما به ارضای فوری خواستههاست. از آنجایی که تعلل موجب آسودگی فوری، هرچند موقت، از استرس زندگی میشود، دائماً به سمت آن کشیده میشویم. استرسی که آرزوی رهایی از آن راداریم، فقط محدود به اتمام بهموقع کارها نیست. اکثر ما با مشکلات مالی یا رابطهای روبرو میشویم که در اطراف ما پرسه میزنند – اینیکی از حقایق زندگی است. بنابراین، ایجاد وقفه در زندگی برای خرید یک جفت کفش نو، شیوهای برای کاهش این فشار، فقط برای مدتی محدود، است. قانون پنج ثانیه را برای غلبه بر وسوسه تعلل به کار بگیرید و بگذارید که این قانون به عادت جدید و سالمتر شما مبدل شود. از آنجایی که به قول دکتر پیچل، بهترین راه اتمام هر کار «شروع کردن آن است»، لازم است که در همان لحظهای که اشتیاق به تعلل یا انجام کاری دیگر را حس کردید، قانون پنج ثانیه را به کار بگیرید. پس از آنکه استفاده از قانون مزبور برای این هدف را آغاز کنید، کانون کنترل شما بهسرعت بهبود خواهد یافت. زیرا گذشته از هر چیز، تعلل تنها شیوهای دیگر برای از دست دادن کنترل است. بنابراین، شمارش معکوس را آغاز کنید و مجدد کنترل زندگیتان را به دست بگیرید.
برای آنهمه زمانی که صرف نگرانی کردهاید افسوس نخورید؛ جهت این عواطف را تغییر دهد و احساس سپاسگزاری را آغاز کنید
دلیل اینکه همه ما چنین مستعد نگرانی هستیم، بر کسی پوشیده نیست. زیرا در هنگام کودکی اغلب ما والدینی داشتهایم که همواره نگران ما بودهاند و دائماً به ما میآموختند که «مراقب باش» و «کت بپوش، وگرنه مریض خواهی شد». درنتیجه، ما به بزرگسالانی تبدیلشدهایم که زمان زیادی را صرف نگرانی در مورد اموری میکنیم که از کنترل ما خارجاند. و حقیقت این است که احتمالاً پشیمان خواهیم شد که چرا مدت زیادی را صرف نگرانی در مورد امور بیاهمیت کردهایم. دکتر کارل پیلمر از اساتید دانشگاه کورنل است که ده سال را صرف بحث در مورد معنای زندگی با بیش از ۱,۲۰۰ شهروند سالمند کرده است. در خلال این گفتگوها، یک مطلب کاملاً روشن شد: اغلب این شهروندان سالمند معتقدند که زمان زیادی را برای نگرانی تلفکردهاند. زندگی بسیار ارزشمندتر از آن است که صرف ترس و نگرانی شود، پس پیش از آنکه افسوس اتلاف یک دقیقه دیگر را بخورید، قانون پنج ثانیه را به کار برید تا کنترل امور را به دست بگیرید و به بهترین شکل ممکن زندگی کنید. به خلق و خوی خود توجه داشته باشید، و هنگامیکه احساس کردید که ذهنتان تسلیم نگرانی شده است، پنج ثانیه زمان صرف کنید تا در آرامش شمارش معکوس از پنج را انجام دهید و دوباره کنترل امور را به دست بگیرید. به محض آنکه به شماره «یک» رسیدید، این دو سؤال را از خود بپرسید: «در این لحظه از چه چیز احساس قدردانی میکنم؟» و «چه چیزی را میخواهم به یادآورم؟» پاسخ دادن به این پرسشها به شما کمک میکند تا توجهتان را از نگرانی منحرف کنید و به جنبههای شادیبخشتر و مثبتتر زندگی بیندیشید. به خاطر داشته باشید که بخشهایی از زندگی، مانند روابطتان با دیگران و اموری که به کار روی آنها میپردازید، بسیار مهم و گرانبها هستند، پس قانون پنج ثانیه را به کار بگیرید تا تصویر کلی و جامع را به یادآورید. در هرلحظه، اموری که باید برای آنها شاکر باشید بیش از اموری است که میتوانید در موردشان احساس نگرانی کنید.
خلاصه نهایی
پیام اصلی این بخشها این است که:
هیچچیز تغییرناپذیر نیست. عادات، ذهنیت و ویژگیهای شخصیتی انعطافپذیر و قابلتغییرند. اگر این مطلب را درک کنید، به تدریج زندگیتان در جهت بهتر شدن تغییر خواهد کرد. برای آنکه به تسهیل این تغییر کمک کنید، قانون پنج ثانیه را به کار بگیرید، که ابزاری ساده است و میتواند با شمارش معکوس از پنج در تنظیم و تعدیل واکنشهای «پیشفرض» به شما کمک کند. این اقدام نسبتاً کوچک، با تغییر شیوه تصمیمگیری میتواند به بازتعریف کیستی خودتان، تغییر احساساتتان و آنچه که در زندگی انجام میدهید، منجر شود.
نگرانیها را با چارچوببندیِ مجدد به هیجان تبدیل کنید
بار دیگر که در مورد چیزی، مانند مصاحبه شغلی یا سخنرانی در حضور جمع نگرانی پیدا میکنید، به خود نگویید که «آرام باش.» بلکه بگویید، «من هیجانزدهام!» اضطراب حالتی از انگیختگی روانشناختی است و به جای آنکه اجازه دهید که ترس شما را دربر بگیرد، میتوانید آن را تغییر دهید و به امری مثبت تبدیل کنید. هنگامیکه به خود میگویید که هیجانزدهاید، جایگزینی معتبر و مثبت بهدست میآورید که با آن میتواند کنترل امور را حفظ کنید.